--> باهم بخندیم!!!! - مهربانه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مهربانه

 

کمی بخند :)

 

شامپو خریدم بیست هزار تومن ریختمش تو ظرف داروگر خمره ای که بقیه نفهمن ازش استفاده نکنن !! فرداش اومدم برم حموم دیدم ظرفش خالیه !!!! داد زدم کی اینو زده به سرش ؟؟ بابام اومد یه دونه زد تو سرم گفت : آخه گدا سگ اینو میزنه سرش !! شامپوت خوراک ماشین شستن بود برو ببین ماشین چه برقی میزنه

.

.

.

یکی از بچه های کوچیک فامیل داره با اخم کارتون می بینه،
میگم چیه اینقدر اخم کردی؟
میگه از بس سانسور کردن، نفهمیدم چی شد اصلا..

.

.

.

این پدر و مادرهایی که واسه بچه شون از روز تولد وبلاگ میسازنند،اکانت فیسبوک باز میکنن،هدفشون چیه؟ مثلن میخوان بگن خیلی از این توله ای که تولید کردیم راضی هستیم؟
 

.

.

.

هربار از بیرون میام بابام میپرسه کجا بودی، منم هربار میگم بیرون بودم. بعدش دیگه هیچی نمی پرسه.
دوست داره فقط مطمئن شه خونه نبودم!!!
 

.

.

.

هروقت یه نفر در جوابت خیلی خونسرد گفت هرجور راحتی ,..
جفت پا بپر تو صورتش تا بفهمه چی جوری راحتی !!!

 

.

.

.

بچه که بودم یه بار با آجر زدم تو سر یکی از بچه های اقوام , تا ببینم دور سرش از اون ستاره ها و پرنده ها می چرخه یا نه!!!!!
تازه هی چند بارم پشت سر هم این کار و کردم , چون هر چی می زدم اتفاقی نمی افتاد !

 






نوشته شده در تاریخ جمعه 91/4/30 توسط سما سماواتی